من مانند هم سن و سال های خودم نیستم

 

که هر روز یک ارزویی دارندبرای اینده ...

 

من تنها یک آرزو دارم و آن این است که شبی

 

بخوابم ودیگر بیدار نشوم

 

تا نشنوم

 

 

تا نبینم

 

 

تا نشکنم

 

 تا هر روز چندین بار نمیرم …


+ نوشته شده در شنبه 21 تير 1393برچسب:,ساعت 9:20 توسط negar | نظر بدهید

مطالب پيشين
, ساعت 9:20" >


 

اوایل حالش خوب بود؛ نمیدونم چرا

 

یهو زد به سرش. حالش اصلاً طبیعی نبود.

 

 

همش بهم

 

نگاه میكرد و میخندید. به خودم گفتم:

 

عجب غلطی كردم قبول كردم‌ها....

 

 

اما دیگه برای

 

این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن

 

 

اونا از عروسی پیشش میموندم.

 

خوب یه جورائی اونا هم حق داشتن

 

كه اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن

 

 

یهو میزد

 

به سرش و دیوونه میشد ممكن بود همه

 

 

چیزو به هم بریزه و كلی آبرو ریزی میشد.

 

اونشب برای اینكه آرومش كنم سعی كردم

 

 

بیشتر بهش نزدیك بشم و باهاش صحبت كنم.

 

بعضی وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم

 

 

میریخت. یه باره بی‌مقدمه گفت: توهم از

 

اون قرصها داری؟ قبل از اینكه چیزی بگم گفت:

 

 

وقتی از اونا میخورم حالم خیلی خوب

 

میشه. انگار دارم رو ابرا راه میرم....

 

روی ابرا كسی بهم نمیگه دیوونه...! بعد با

 

 

بغض پرسید

 

تو هم فكر میكنی من دیوونه‌ام؟؟؟... اما اون

 

 

از من دیوونه تره. بعد بلند خندید و گفت: آخه

 

به من میگفت دوستت دارم. اما با یكی دیگه

 

 

عروسی كرد و بعد آروم گفت: امشبم

 

عروسیشه


+ نوشته شده در شنبه 21 تير 1393برچسب:,ساعت 9:18 توسط negar | نظر بدهید

مطالب پيشين
, ساعت 9:18" >


 

به سلامتی پسری که میتونست

 

اما دست نزد گفت :شاید مال هم

 

نباشیم نمی خوام دست خورده

 

باشی!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 21 تير 1393برچسب:, ] [ 9:27 ] [ محمد & مهتاب & بهار ]
[ ]