( <-PostCategory-> )
مطالب پيشين
( <-PostCategory-> )
مطالب پيشين
( <-PostCategory-> )
به سلامتی پسری که میتونست
اما دست نزد گفت :شاید مال هم
نباشیم نمی خوام دست خورده
باشی!!!
نظرات شما عزیزان:
من مانند هم سن و سال های خودم نیستم
که هر روز یک ارزویی دارندبرای اینده ...
من تنها یک آرزو دارم و آن این است که شبی
بخوابم ودیگر بیدار نشوم
تا نشنوم
تا نبینم
تا نشکنم
تا هر روز چندین بار نمیرم …
اوایل حالش خوب بود؛ نمیدونم چرا
یهو زد به سرش. حالش اصلاً طبیعی نبود.
همش بهم
نگاه میكرد و میخندید. به خودم گفتم:
عجب غلطی كردم قبول كردمها....
اما دیگه برای
این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن
اونا از عروسی پیشش میموندم.
خوب یه جورائی اونا هم حق داشتن
كه اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن
یهو میزد
به سرش و دیوونه میشد ممكن بود همه
چیزو به هم بریزه و كلی آبرو ریزی میشد.
اونشب برای اینكه آرومش كنم سعی كردم
بیشتر بهش نزدیك بشم و باهاش صحبت كنم.
بعضی وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم
میریخت. یه باره بیمقدمه گفت: توهم از
اون قرصها داری؟ قبل از اینكه چیزی بگم گفت:
وقتی از اونا میخورم حالم خیلی خوب
میشه. انگار دارم رو ابرا راه میرم....
روی ابرا كسی بهم نمیگه دیوونه...! بعد با
بغض پرسید
تو هم فكر میكنی من دیوونهام؟؟؟... اما اون
از من دیوونه تره. بعد بلند خندید و گفت: آخه
به من میگفت دوستت دارم. اما با یكی دیگه
عروسی كرد و بعد آروم گفت: امشبم
عروسیشه
به سلامتی پسری که میتونست
اما دست نزد گفت :شاید مال هم
نباشیم نمی خوام دست خورده
باشی!!!
نظرات شما عزیزان:
<-PollItems->
<-PollName->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 39470
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
دریافت همین آهنگ
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان(+90درجه) و آدرس mohammad1994ja.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.